چند وقت بود که بخاطر مشغله کاریم سراغ وبلاگ نیومده بودم.رمزم هم بخاطر از یادم رفته بود.بخاطرهمین نمیتونستم مطلبی بنویسم پسر گلم. اما تمام لحظات شیرین این یک سال در قلبم مونه و با تک تک شرین کاری هات کلی ذوق کردم. وقتی فکرشو میکنم میبینم زیباترین لحظات برای یک مادردر کنار فرزند(یا فرزندانش) بودن هست .لذتی که تو هیچ جا نمی تونه پیداش کنه.اگر تمام سینماگران و نویسنده ها جمع بشن تا هیجانی ترین و به یاد ماندنی ترین لحظه رو به تصویر و به قلم بکشن نمیتونن به اندازه ی لحظه ای که یک مادر در برابر سخن گفتن و راه رفتن و دویدن و شیرین زبونی های بچه اش روبه رو میشه هیجان بسازن. تو این یکسال پسرگلم شروع کردی به یه سری کلمات گفتن و ..تا الان که در استانه ی 3 سالگی هستی تمام جملات رو میتونی ادا کنی.اما بعضی از کلمات سخت رو پس و پیش میگی مثل صابون که میگی باصون، یا خرس رو که میگی سِرخ، یا خیس رو میگی سیخ!خیلی جالبه نه. قربون اون حرف زدن شیرینت برم الهی
تاریخ : جمعه 93/3/9 | 11:36 عصر | نویسنده : مامان مریم | نظر